چرا گاهی احساس میکنیم رابطه به انتها نزدیک شده؟ 19 نکته
آیا تا به حال این حس ناخوشایند را تجربه کردهاید که رابطهتان دارد به پایان میرسد؟ این حس میتواند بسیار آزاردهنده و نگرانکننده باشد. دلایل متعددی وجود دارد که چرا این احساس در ما شکل میگیرد، و شناخت این دلایل اولین قدم برای حل مشکلات رابطه است. در اینجا به 19 نکته اشاره میکنیم که میتوانند نشانهای از نزدیک شدن رابطه به انتها باشند:
کاهش صمیمیت عاطفی:
دیگر مثل قبل با هم صحبت نمیکنید و احساس نزدیکی و درک متقابل کم شده است.افزایش بحث و مشاجره:
جر و بحثها بیشتر شده و حتی بر سر مسائل کوچک هم اختلاف نظر دارید.کاهش صمیمیت فیزیکی:
تمایل به برقراری ارتباط فیزیکی (مانند بغل کردن، بوسیدن، و. . . ) کم شده است.احساس تنهایی در رابطه:
با وجود اینکه در کنار هم هستید، احساس تنهایی میکنید.بیتوجهی به نیازهای یکدیگر:
به نیازها و خواستههای همدیگر توجهی نشان نمیدهید.انتقاد دائمی:
مدام از یکدیگر انتقاد میکنید و نکات مثبت را نادیده میگیرید.عدم حمایت از یکدیگر:
در مواقع سخت از هم حمایت نمیکنید و به کمک هم نمیشتابید.مقایسه با دیگران:
شریک زندگی خود را با دیگران مقایسه میکنید و احساس نارضایتی دارید.تخیل روابط دیگر:
به فکر داشتن روابط دیگر با افراد دیگر میافتید.کاهش تلاش برای بهبود رابطه:
هیچ تلاشی برای حل مشکلات رابطه انجام نمیدهید.حضور نداشتن در لحظه:
وقتی با هم هستید، ذهنتان در جای دیگری است و به صحبتهای طرف مقابل توجه نمیکنید.پنهانکاری:
از یکدیگر چیزهایی را پنهان میکنید و صداقت بینتان کم شده است.اولویت دادن به دیگران:
دوستان، خانواده یا کارتان را به شریک زندگی خود ترجیح میدهید.کاهش احترام:
به یکدیگر بیاحترامی میکنید و ارزش قائل نیستید.عدم برنامهریزی برای آینده:
دیگر برنامهای برای آینده با هم ندارید.احساس خشم و نفرت:
احساس خشم و نفرت نسبت به شریک زندگی خود دارید.نداشتن سرگرمی مشترک:
دیگر از با هم بودن لذت نمیبرید و هیچ سرگرمی مشترکی ندارید.کاهش تعریف و تمجید:
از شریک زندگی خود تعریف و تمجید نمیکنید و قدردانی نشان نمیدهید.
فکر کردن به جدایی:
مرتباً به جدایی فکر میکنید و آن را به عنوان یک گزینه جدی در نظر دارید.این نکات تنها نشانههایی هستند که میتوانند حاکی از مشکل در رابطه باشند. باید با شریک زندگی خود با صداقت صحبت کنید و برای حل مشکلات تلاش کنید. اگر این نشانهها را در رابطه خود مشاهده میکنید، بهتر است با یک مشاور متخصص در این زمینه مشورت کنید تا به شما در حل مشکلات رابطه کمک کند.
چرا گاهی احساس میکنیم که رابطه به انتها نزدیک شده؟ 19 نکته
1. کاهش صمیمیت و ارتباط عاطفی
یکی از واضحترین نشانهها، کم شدن صمیمیت و ارتباط عاطفی بین شما و پارتنرتان است. دیگر مثل قبل احساس نزدیکی و درک متقابل نمیکنید. صحبتهای عمیق و صمیمانه جای خود را به گفتگوهای سطحی و روزمره دادهاند. ابراز محبت کلامی و فیزیکی به حداقل رسیده یا کلا از بین رفته است. احساس تنهایی و انزوا در کنار پارتنرتان را تجربه میکنید. دیگر اشتیاقی برای گذراندن وقت با هم ندارید. احساس میکنید که در یک جزیره جداگانه زندگی میکنید. تلاش برای برقراری ارتباط با بیتفاوتی یا مقاومت مواجه میشود.
2. افزایش مشاجرات و اختلافات
بحث و جدلها بیشتر و بیشتر میشوند و حلوفصل آنها سختتر میشود. اختلاف نظرهای کوچک به سرعت به دعواهای بزرگ تبدیل میشوند. احساس میکنید که همیشه در حال جنگیدن هستید. دیگر حوصله بحث کردن ندارید و سعی میکنید از هرگونه تقابل خودداری کنید. بحثها تکراری و بینتیجه هستند و هیچکدام از طرفین حاضر به کوتاه آمدن نیست. احترام متقابل در حین بحث از بین رفته و توهین و تحقیر جای آن را گرفته است. راه حلهای میانه و توافقی دیگر کارساز نیستند.
3. عدم تمایل به سرمایهگذاری در رابطه
هیچکدام از شما تمایلی به تلاش برای بهبود رابطه ندارید. دیگر به فکر آینده رابطه نیستید و برنامهریزی مشترک برای آینده را متوقف کردهاید. تلاش برای حل مشکلات و رفع نارضایتیها به حداقل رسیده است. احساس میکنید که انرژی و انگیزه خود را برای حفظ رابطه از دست دادهاید.
دیگر حاضر نیستید برای رابطه خود وقت و انرژی صرف کنید. از انجام فعالیتهایی که قبلا از آنها لذت میبردید، دست کشیدهاید. تغییرات مثبتی که قبلا در جهت بهبود رابطه انجام میدادید، متوقف شده است.
4. خیانت (عاطفی یا فیزیکی)
خیانت، چه عاطفی و چه فیزیکی، میتواند یک نشانه قوی از پایان رابطه باشد. اعتماد از بین رفته و ترمیم آن بسیار دشوار است. احساس خشم، ناراحتی و بیاعتمادی عمیق به وجود میآید. تصمیمگیری برای ادامه رابطه پس از خیانت بسیار پیچیده است. حتی در صورت تلاش برای بخشش، سایه خیانت همواره بر رابطه سنگینی میکند. احساس ناامنی و 불안 در رابطه تشدید میشود. تردید در مورد تعهد پارتنر به رابطه افزایش مییابد.
5. بیاحترامی و تحقیر
بیاحترامی و تحقیر نشانههای واضحی از عدم علاقه و محبت هستند. انتقادهای مداوم و سرزنشهای مکرر میتوانند روحیه شما را تضعیف کنند. تمسخر و تحقیر در جمع یا خلوت میتواند به عزت نفس شما آسیب بزند. نادیده گرفتن نیازها و خواستههای شما نشانهای از بیتوجهی است. رفتارهای توهینآمیز و خشونتآمیز، چه کلامی و چه فیزیکی، غیرقابل قبول هستند. عدم قدردانی از تلاشها و زحمات شما میتواند احساس ناامیدی ایجاد کند. تحقیر علایق، نظرات و ارزشهای شما نشانهای از عدم احترام است.
6. عدم حمایت و همدلی
در زمانهای سخت، پارتنرتان از شما حمایت نمیکند. احساس میکنید که در مشکلات خود تنها هستید. پارتنرتان به احساسات و نیازهای شما اهمیت نمیدهد. همدلی و درک متقابل از بین رفته است.
احساس میکنید که پارتنرتان در کنار شما نیست. حمایت عاطفی مورد نیاز خود را از پارتنرتان دریافت نمیکنید.
7. تغییر در اولویتها و اهداف
اهداف و اولویتهای شما و پارتنرتان با هم همخوانی ندارند. دیگر در یک مسیر مشترک قدم برنمیدارید. تصمیمات مهم زندگی بدون مشورت با یکدیگر گرفته میشوند. احساس میکنید که به سمتهای متفاوتی در حال حرکت هستید. ارزشهای شما با هم در تضاد هستند. نگرش شما به زندگی و آینده با هم متفاوت است. دیگر در مورد رویاها و آرزوهای خود با پارتنرتان صحبت نمیکنید.
8. احساس خستگی و بیحوصلگی در رابطه
از بودن در کنار پارتنرتان احساس خستگی و بیحوصلگی میکنید. هیچ هیجان و انگیزهای در رابطه وجود ندارد. رابطه به یک روتین تکراری و کسلکننده تبدیل شده است. احساس میکنید که در یک چرخه بیپایان گیر افتادهاید. دیگر از با هم بودن لذت نمیبرید. فعالیتهای مشترکی که قبلا برایتان لذتبخش بودند، دیگر جذاب نیستند. نیاز به تنوع و هیجان در رابطه برآورده نمیشود.
9. مقایسه رابطه با روابط دیگران
شروع به مقایسه رابطه خود با روابط شاد و موفق دیگران میکنید.
احساس میکنید که سزاوار یک رابطه بهتر هستید. با خود فکر میکنید که آیا در رابطه اشتباهی قرار دارید یا خیر. نگرانی از دست دادن یک رابطه بهتر شما را آزار میدهد. احساس حسادت به زوجهایی که رابطه صمیمی و عاشقانه دارند، میکنید.
به دنبال نشانههایی از خوشبختی و رضایت در روابط دیگران هستید. احساس میکنید که از دیگران عقب ماندهاید.
10. افزایش وابستگی به دیگران (غیر از پارتنر)
بیشتر به دوستان و خانواده خود تکیه میکنید تا پارتنرتان. حمایت عاطفی و مشورت را از افراد دیگر دریافت میکنید. احساس میکنید که پارتنرتان نمیتواند نیازهای شما را برآورده کند. به دنبال جایگزینی برای صمیمیت و ارتباط عاطفی در خارج از رابطه هستید. نیاز به تایید و پذیرش از سوی دیگران بیشتر میشود. وقت بیشتری را با دوستان و خانواده خود میگذرانید و وقت کمتری را با پارتنرتان. از پارتنرتان فاصله میگیرید و به دیگران نزدیکتر میشوید.
11. افکار مربوط به جدایی و پایان رابطه
به طور مداوم به جدایی و پایان رابطه فکر میکنید. تصور زندگی بدون پارتنرتان دیگر ترسناک نیست. شروع به بررسی گزینههای خود برای آینده میکنید. به دنبال راههایی برای خروج از رابطه میگردید. تصمیم گیری برای جدایی را به تعویق میاندازید، اما این فکر همواره در ذهن شما وجود دارد. دیگر امیدی به بهبود رابطه ندارید. احساس میکنید که جدایی بهترین راه حل است.
12. بیتفاوتی نسبت به آینده رابطه
دیگر نگران آینده رابطه نیستید. دیگر تلاشی برای حفظ رابطه و ساختن آیندهای مشترک نمیکنید. نسبت به این که رابطه به کجا خواهد رسید، بیتفاوت هستید. برنامههای بلندمدت خود را بدون در نظر گرفتن پارتنرتان میچینید. دیگر به آینده رابطه اهمیت نمیدهید.
13. عدم جذابیت فیزیکی
دیگر از نظر فیزیکی جذب پارتنرتان نیستید. تمایلی به برقراری رابطه جنسی ندارید. به دنبال جذابیت فیزیکی در افراد دیگر هستید. احساس میکنید که دیگر به پارتنرتان علاقهای ندارید. ارتباط فیزیکی شما به حداقل رسیده است. از لمس کردن و در آغوش گرفتن پارتنرتان خودداری میکنید. دیگر به ظاهر و آراستگی خود برای پارتنرتان اهمیت نمیدهید.
14. عدم قدردانی و قدرشناسی
پارتنرتان از شما قدردانی نمیکند و زحمات شما را نادیده میگیرد. احساس میکنید که تلاشهای شما دیده نمیشود. به خاطر کارهایی که انجام میدهید مورد تشویق قرار نمیگیرید. احساس میکنید که وظایف شما به عنوان امری مسلم تلقی میشود. دیگر به شما به خاطر ویژگیهای مثبتتان احترام گذاشته نمیشود. احساس میکنید که شایسته بیشتر از این هستید. عدم قدردانی از طرف پارتنرتان باعث ایجاد حس ناامیدی و نارضایتی در شما میشود.
15. کنترلگری و حسادت
پارتنرتان سعی میکند شما را کنترل کند. احساس حسادت غیرمنطقی و بیمورد میکند. به حریم خصوصی شما احترام نمیگذارد. سعی میکند روابط شما با دیگران را محدود کند. به شما اعتماد ندارد و دائماً شما را زیر نظر دارد. رفتارهای او باعث ایجاد احساس خفگی و محدودیت در شما میشود. کنترلگری و حسادت او باعث از بین رفتن اعتماد و صمیمیت در رابطه میشود.
16. عدم صداقت و پنهانکاری
پارتنرتان با شما صادق نیست و چیزهایی را از شما پنهان میکند. احساس میکنید که نمیتوانید به او اعتماد کنید. پنهانکاریها باعث ایجاد سوءظن و شک در شما میشود. صداقت در رابطه از بین رفته است. احساس میکنید که حقیقت را از شما پنهان میکنند. به دنبال نشانههایی از دروغ و فریب در رفتار پارتنرتان هستید. عدم صداقت باعث از بین رفتن اعتماد و صمیمیت در رابطه میشود.
17. تغییر رفتار ناگهانی پارتنر
پارتنرتان به طور ناگهانی تغییر رفتار داده است. رفتارش سرد و بیتفاوت شده است. دیگر مثل قبل به شما توجه نمیکند. هیچ توضیحی برای این تغییر رفتار ارائه نمیدهد. احساس میکنید که چیزی در رابطه تغییر کرده است. نگران این هستید که چه اتفاقی افتاده است. تغییر رفتار ناگهانی پارتنرتان باعث ایجاد 불안 و استرس در شما میشود.
18. سوء استفاده عاطفی یا کلامی
پارتنرتان شما را مورد سوء استفاده عاطفی یا کلامی قرار میدهد. شما را تحقیر، تهدید یا سرزنش میکند. احساس میکنید که ارزش شما را نادیده میگیرد. سوء استفاده عاطفی و کلامی میتواند به سلامت روان شما آسیب برساند. احساس میکنید که در رابطه گیر افتادهاید. میترسید که از رابطه خارج شوید. سوء استفاده عاطفی و کلامی غیرقابل قبول است و باید فورا متوقف شود.
19. احساس اینکه دیگر خودتان نیستید
احساس میکنید که در رابطه دیگر خودتان نیستید. مجبور هستید برای راضی نگه داشتن پارتنرتان خودتان را تغییر دهید. نیازها و خواستههای خود را نادیده میگیرید. احساس میکنید که هویت خود را از دست دادهاید. دیگر از زندگی لذت نمیبرید. احساس میکنید که در یک قفس گیر افتادهاید. برای حفظ رابطه مجبور هستید از خودتان دست بکشید.







در طول سال ها فعالیت حرفه ای در زمینه مشاوره خانواده، موارد متعددی را مشاهده کرده ام که در آن زوج ها ناخواسته وارد چرخه ای از فاصله عاطفی می شوند. یکی از پرتکرارترین نشانه هایی که منجر به احساس نزدیک بودن پایان رابطه می شود، کم شدن ارتباطات معنادار و جایگزین شدن آن با گفتگوهای کاربردی و روزمره است. این مسئله می تواند مانند موریانه به پایه های رابطه آسیب بزند بی آنکه طرفین متوجه شوند. من به خاطر دارم زوجی که پس از پانزده سال زندگی مشترک تنها درباره مسائل فرزندان و قبض ها با هم صحبت می کردند.
مسئله قابل تامل دیگر، تبدیل انتقاد سازنده به سرزنش های مخرب است. وقتی اعتراضات به جای بیان دغدغه ها به جنگ قدرت تبدیل شوند، دیگر کسی به دنبال حل مسئله نیست. جالب اینجاست که در بسیاری از موارد، این الگوهای ارتباطی ناسالم ریشه در تجربه های کودکی دارد. برای نمونه، مراجعی داشتم که هرگونه بیان ناراحتی را نوعی ضعف می دانست و این نگرش به تدریج دیوارهای بی اعتمادی را در رابطه اش بالا برد.
کاهش تمایل جنسی نیز می تواند نشانه مهمی باشد، اما باید دقت کرد که این کاهش علت است یا معلول مشکلات دیگر. رابطه زناشویی همانند دماسنج رابطه عمل می کند و افت مداوم آن معمولا علامت خوبی نیست. در عین حال، گاهی فشارهای کاری یا مسئولیت های والدینی این بخش از رابطه را تحت تاثیر قرار می دهد. یک یادداشت روزانه از مشاوره هایم نشان می دهد که بسیاری از زوج ها پس از کاهش فشارهای بیرونی دوباره به تعادل رسیده اند.
نکته ظریف تر، تغییر در نحوه نگاه کردن به آینده است. وقتی یکی از طرفین یا هر دو دیگر تصویری از آینده مشترک نداشته باشند، گویی موتور محرکه رابطه از کار افتاده است. این احساس به خصوص در بازه های سنی خاص مانند میانسالی شدت می گیرد. در چنین شرایطی، اغلب پیشنهاد می کنم هر یک به طور مستقل و سپس مشترک لیستی از آرزوهای پنج سال آینده شان را بنویسند.
حواسمان باشد که مقایسه رابطه خود با دیگران می تواند بسیار فریبنده باشد. آنچه از بیرون از روابط دیگران می بینیم، اغلب تصویری پرداخت شده و ناقص است. یک بار یکی از مراجعین مدام ازدواج دوستش را مثال می زد، در حالی که نمی دانست آن زوج هر هشت ساعت یک بار مشاجره می کنند. این مقایسه های نادرست باعث می شود ارزش های واقعی رابطه خود را نبینیم.
یکی از عمیق ترین آسیب ها زمانی رخ می دهد که بی احترامی در رابطه نهادینه شود. از تحقیر و تمسخر گرفته تا نادیده گرفتن مستمر حمایت های طرف مقابل. این رفتارها به تدریج عزت نفس طرفین را تحلیل می برد. خاطرم هست زنی که بعد از سال ها تحمل کنایه های همسرش، حتی جرئت اظهار نظر درباره رنگ دیوارهای خانه را هم نداشت. متاسفانه این آسیب ها گاه بدون قصد و به صورت عادت های ناخودآگاه رخ می دهند.
اگر خوانندگان محترم این مطلب نیز شاهد چنین نشانه هایی در روابط شان بوده اند، خوشحال می شویم بینش ها و راهکارهای ارزشمندشان را با ما و دیگر خوانندگان به اشتراک بگذارند. مرور تجربیات مختلف می تواند چراغ راه بسیاری از افرادی باشد که در سکوت با این چالش ها دست و پنجه نرم می کنند. هر روایتی می تواند دریچه ای تازه به روی کسانی بگشاید که فکر می کنند تنها هستند.